جدول جو
جدول جو

معنی کهن ساز - جستجوی لغت در جدول جو

کهن ساز
(دَ / دِ)
کهنه ساز. کهنه ساخته. که در زمان قدیم ساخته شده باشد. مقابل نوساز:
تیغ نظامی که سرانداز شد
کند نشد گرچه کهن ساز شد.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهنگ ساز
تصویر آهنگ ساز
سازندۀ آهنگ، موسیقی دانی که آهنگ های موسیقی بسازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهن زاد
تصویر کهن زاد
کهنسال، پیر، برای مثال چنین گفت آن سخنگوی کهن زاد / که بودش داستان های کهن یاد (نظامی ۲ - ۱۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
(اَشْ وَ)
که پهن کند. که عریض سازد. که با پهنا نماید و عریض جلوه دهد:
به پهنی شدی (آیینه) چهره را پهن ساز
درازیش کردی جبین دراز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ)
آنکه بخاری و انبر و خاک انداز و حمامهای آهنین و منقل و امثال آن سازد از تنکۀ آهن
لغت نامه دهخدا
(کُ هََ / هَُ)
معمر و آنکه دارای عمر بسیار باشد. (ناظم الاطباء). پیر و سالخورده. مقابل خردسال. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
وآن کعبه چون عروس کهن سال تازه روی
بوده مشاطه ای به سزا پور آزرش.
خاقانی.
ز تاریخ کهنسالان آن بوم
مرا این گنجنامه گشت معلوم.
نظامی.
کهن سالان این کشور که هستند
مرا بر شقۀ این شغل بستند.
نظامی.
همان صاحب سخن پیر کهن سال
چنین آگاه کرد از صورت حال.
نظامی.
کهن سالی آمد به نزد طبیب
ز نالیدنش تا به مردن قریب.
سعدی (بوستان).
شنید این سخن مرد کارآزمای
کهن سال و پروردۀ پخته رای.
سعدی (بوستان).
، قدیم. دیرینه. (فرهنگ فارسی معین). آنچه بر او سالهای بسیاری گذشته باشد:
مهر شرف به صفۀ شاه اخستان رسید
صفه ز هفت چرخ کهن سال درگذشت.
خاقانی.
ملک تو کشتی است و چرخ نوح کهن سال
کش ز شب و روز حام و سام برآمد.
خاقانی.
که می داند که این دیر کهن سال
چه مدت دارد و چون بودش احوال.
نظامی.
فرودآمد بدان دیر کهن سال
بر آن آیین که باشد رسم ابدال.
نظامی.
ریشه نخل کهن سال از جوان افزون تر است
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را.
صائب
لغت نامه دهخدا
(تَ/ تُو بَ / بِ)
آنکه موجب دشمنی و عداوت گردد، آنکه میان دیگران خصومت افکند، جنگ آور، جنگجو:
به هر سو که رو کرد کین ساز بود
میانشان یکی آتش انداز بود،
اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 85)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کمان ساز
تصویر کمان ساز
آنکه کمان سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحن ساز
تصویر لحن ساز
نوا ساز آهنگساز آنکه آهنگ اختراع کندظهنگ ساز. آهنگ سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهن سالی
تصویر کهن سالی
عمر بسیار داشتن سالخوردگی معمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن ساز
تصویر آهن ساز
آنکه انبر خاک انداز بخاری منقل آهنین و مانند آن سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهنه سوز
تصویر کهنه سوز
پارچه کهنه سوخته: بلندش کنید کهنه سوز بیارید روغن عقرب بیارید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین ساز
تصویر کمین ساز
کمین کننده
فرهنگ لغت هوشیار
دیر برگشت کهن گشت آنچه که از دیر باز در حرکت و سیر است: ساقی، بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کارهای دیگران را انجام دهد: کار گشای، نیک انجام دهنده امور عامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن سای
تصویر آهن سای
سوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهنگساز
تصویر آهنگساز
موسیقی دانی که آهنگ موسیقی تصنیف کند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه عمر بسیار کرده سالخورده معمر، قدیم دیرینه: تمدن کهن سال ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه وسیع کند آنکه فراخ سازد، آن که عریض کند آنکه با پهنا نماید و عریض جلوه دهد: به پهنی شدی (آیینه) چهره را پهن ساز} درازیش کردی جبین دراز) (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن سازی
تصویر آهن سازی
عمل آهن ساز، پیشه آهن ساز، دکان آهن ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهن سال
تصویر کهن سال
سالخورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آهنگساز
تصویر آهنگساز
((هَ))
سازنده آهنگ، موسیقی دانی که آهنگ بسازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
Openminded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
d'esprit ouvert
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
di mente aperta
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
खुले विचार वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
open-minded
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
de mente abierta
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
aufgeschlossen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
de mente aberta
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
开明的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
otwarty umysł
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
відкритий до нових ідей
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
открытый для новых идей
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ذهن باز
تصویر ذهن باز
berpikiran terbuka
دیکشنری فارسی به اندونزیایی